ه) پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و جایگاه اهل بیت
پس آن بیت و جایگاهی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به خودش نسبت میدهد، کدام جایگاه است؟ و منظور آن حضرت چیست؟
دانستیم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اهل بیت را به خود انتساب میدهد و همچنین فهمیدیم این بیت و خانهای که در آیهی تطهیر به کار رفته است، خانهی مادی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیست. پس معلوم میشود که اهل این بیت، وابستگان به شخصیت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و مقام نبوت و رسالت ایشان هستند و نه صرفاً خویشاوندان شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم). بنابراین، این بیت و جایگاه، مرتبط با مقام نبوت و رسالت آن حضرت و یک جو معنوی است که مخصوص افرادی ویژه است.(66) از این رو نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سایر افراد خانه را که همانند این افراد به چنین جایگاهی مرتبط نبودند، جزو اهل بیت به شمار نمیآورد.
اما این مطلب یعنی چه؟ مگر میشود که اشخاص با مقام و منزلت یک فرد مرتبط باشند؟ جدای از بحث لغوی باید به سراغ قرآن کریم هم برویم و آیات آن را هم جستجو کنیم، باید ببینیم که آیا قرآن این مطلب را میپذیرد یا آنکه در منطق قرآن اهلیت و وابستگی تنها به خویشاوندی محدود است و بس.
همان طور که در قسمت مفردات ذکر گردید، "اهل" در لغت به معنای کسانی است که با فرد اصلی انس، وابستگی و تعلق خاطر دارند. از این رو ممکن است از فردی که وابستگی و تعلق خاطری به آن فرد ندارد، سلب اهلیت شود و از اهل بودن خارج گردد، هرچند که جزو فرزندان انسان هم باشد. در این خصوص وقتی به قرآن نیز مراجعه کنیم، با ملاکها و معیارهایی در همین راستا روبرو میشویم. به عنوان مثال، بعد از آن که خداوند به نوح (علیه السلام) فرمان ساختن کشتی را داد (67)، به او وعده کرد که تو و اهلت را از طوفان نجات خواهیم داد.(68) ولی موقعی که آن طوفان سهمگین وزیدن گرفت، پسر نوح (همانند سایر سرکشان امت نوح) جزو غرق شدگان گشت.(69) در این جا بود که نوح به خداوند گفت: "(خدایا!)،پسرم از اهل من بود و وعدهی تو حق میباشد"(70)، ولی خداوند در جواب به نوح گفت: "اى نوح! (پسر تو) از اهلت نیست!"(71) و خداوند پسر نوح را به خاطر اعمال ناپسند و ناشایستش از اهلیت با نوح خارج کرد (72).
اما در نقطه مقابل دانستیم که افرادی به غیر از بستگان و نزدیکان، به سبب وابستگی و تعلق خاطری که با شخص دارند، میتوانند جزو اهل او محسوب شوند، هرچند که با او خویشاوندی خاصی هم نداشته باشند. لذا در جریان حضرت نوح، خداوند افراد محدودی از قوم نوح را که ایمان آورده بودند، به همراه نوح و خانوادهاش نجات داد، و آنها را جزو اهل نوح دانست و در مورد آنان فرمود: "او (نوح) و اهلش (خاندانش) را از اندوه بزرگ رهایى بخشیدیم"(73) و به این صورت تمامی نجات یافتگان و مؤمنان به نوح را از اهل او به شمار آورد.
به همین علت است که معلوم میشود، چرا نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) همهی افرادی که در خانه بودند را جزو اهل بیتش معرفی نکرد. زیرا آن افراد تنها با شخص آن حضرت، نسبتی داشتند ولی با مقام نبوت و رسالت ایشان آن ارتباطی که این افراد به خصوص حائز آن بودند را نداشتند. به همین جهت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اشخاصی را معرفی میکند که با مقام نبوتشان سنخیت داشته باشند، یعنی از نظر مرتبه ایمان، در بالاترین درجات قرار گیرند. در آن زمان این اشخاص تنها امام علی، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) بوده اند که در نزد پروردگار جزو این دسته به شمار میآمدند و جزو اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) محسوب میگشتند. زیرا که آنان در اطاعت و عبودیت خدا، همانند نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در بالاترین درجه و جایگاه بودند و همچنین در بندگی پروردگار خویش، چون نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در رتبهای بالاتر از سایرین قرار داشتند.
از این رو میفهمیم که چرا نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، تنها این افراد را جزو اهل خویش محسوب کرد و آنان را از اهل بیت دانست.
با این شرایط مشخص میشود که اهل بیت در آیه ی تطهیر و احادیثی که به ما رسیده است، در راستای معنای لغویاش، اشاره به مفهومی بالاتر و عمیقتر از خویشاوندی دارد. لذا هرگاه که ما با اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مواجه میشویم، منظور افرادی است که وابسته به شخصیت و رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند و با مقام و منزلت معنوی ایشان در ارتباطند. در نتیجه در کنار این 4 نفر، خود نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در گام نخست جزو اهل بیت به حساب میآیند (75)، زیرا که پیش از سایرین آن حضرت خود به آنچه به مردم ارائه مینمود در بالاترین سطح، ایمان داشت و در عمل نیز صد در صد به آن عمل مینمود.
و) زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، ولی ...
اما با این وجود یک نکته در ذهنمان مبهمتر میشود و با یافتههایمان نمیسازد. به راستی با وجود تعلق آیه تطهیر به افرادی به خصوص، چرا خداوند متعال این آیه را در بین آیاتی که در خصوص زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است، آورد؟ و چرا خداوند وقتی که با همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سخن میگوید، به ناگاه روی صحبتش را عوض میکند و از اهل بیت سخن میگوید؟
اگر در زندگی روزمرهمان دقت کنیم، با برخی اتفاقات مشابه روبرو میشویم. دانشمندی را تصور کنید که از نظر علمی در سطح بالایی قرار دارد و بسیاری از مشکلات جامعه را به او ارجاع میدهند. لذا در میان مردم از موقعیت اجتماعی ویژهای برخوردار است و مورد احترام فراوان آنهاست. حال اگر فرزند چنین شخصیتی عمل ناپسندی را انجام دهد، طبیعی است که افرادی او را به شدت سرزنش میکنند و از ادامهی عملی که انجام میدهد، او را باز میدارند؛ زیرا که پدر او علاوه بر عالم و اندیشمند بودن، مورد اعتماد فراوان مردم نیز هست و این امکان وجود دارد که افرادی اشتباه پسر را به حساب پدر بگذارند و در نتیجه آبروی پدر به خطر بیفتد و از اعتماد مردم نسبت به او کاسته شود.
ما نیز در آیهی تطهیر با شخصی چون نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مواجه هستیم، فردی که از جانب خدا وظیفهی رسالت را به عهده دارد، شخصی که با وجود او، مردم خدای واحد را شناختند. او همانی است که نه تنها مسلمانان، بلکه یهودیان، مسیحیان و حتی بتپرستان وی را امین و راستگوترین فرد در میان همگان میدانستند. خدا نیز او را در بالاترین جایگاه و رتبه قرار داده و مقامی چون عصمت را به او و اهل بیتش اعطا نموده است. پس طبیعی است افرادی که با چنین اشخاصی در ارتباط هستند، وظیفهای بس سنگینتر و حساستر داشته باشند. زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به سبب خویشاوندیشان با نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، جزو افردای هستند که با آن حضرت در رابطهاند و بیش از سایرین در خانهی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت آیهی تطهیر، نشست و برخاست میکنند. از این رو خداوند با آوردن آیهی تطهیر در میان آیات مربوط به زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، موقعیت حساسی که زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن قرار دارند را یاد آور میشود و آنها را متوجه میسازد که در رفت و آمد با چه خانوادهی با عظمتی هستند.
همین ارتباطی که زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با شخص نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت دارند، باعث میشود، اگر زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خطایی را انجام دهند، اشتباه و خطایشان در نظر برخی از مردم به حساب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا اهل بیت نیز گذاشته شود و در ذهن آن افراد، آسیبی به مقام و منزلت اهل بیت وارد شود. بر همین اساس است که خداوند از زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) انتظار و توقع بیشتری دارد و در صورتی که آنها عمل صالحی انجام دهند، خداوند برایشان دو برابر پاداش و یا اگر گناه آشکاری را مرتکب شوند، دو برابر عذاب در نظر میگیرد.(76) بنابر این حتی مکان قرار گرفتن آیه تطهیر نیز حکمتی عمیق دارد.
ز) اهل بیت در کنار کتاب خدا
اما آیا همین قدر که بدانیم اهل بیت دارای مقام رفیع و عظیمی چون عصمتاند، کافی است؟ معصوم بودن اهل بیت چه نتیجهای برای ما دارد؟ این طهارت و پاکی چه تاثیری در زندگی ما به وجود میآورد و واقعاً کدامین مشکل از هزاران مشکل ما را حل میکند؟
اگر به آیات قرآن رجوع کنیم، متوجه میشویم که خداوند در آیات قرآن کریم جایگاه ویژهای را در خصوص مطهران و پاکان، توصیف مینماید. بررسی این آیات، برای ما مشخص میکند که تنها افراد پاک و مطهر میتوانند، حقیقت قرآن را درک کنند و به عمق معارف آن پیببرند و حتی خداوند به این نکته نیز اشاره میکند که جز آنان، فرد دیگری به حقیقت مفاهیم قرآن، راه ندارد. این مسأله را پروردگارمان در جایی از آیاتش که صحبت از بزرگی و عظمت قرآن است، این گونه بیان میدارد: "به جز (افراد) پاک و مطهر، کسی نمیتواند به (قرآن) دست پیدا کند."(77)(78)
پس بین طهارت و پاکی جان و راه یافتن به معارف عمیق قرآن، رابطهای تنگاتنگ وجود دارد . ولی این پاکان و مطهران چه کسانی هستند که به حقیقت قرآن راه دارند؟ همانگونه که دیدیم، آیه تطهیر این افراد را به ما معرفی میکند.
بنابر این خداوند اهل بیت را که همان برگزیدگان پاک و معصوم اویند، به ما نشان میدهد و آن چه از معارف و حقایق قرآن وجود دارد را از طریق آنان به ما میرساند. لذا طبیعی است اگر برای فهم قرآن همانگونه که خداوند خود به ما نشان داده در این مسیر قدم نهیم، دیگر جایی برای اختلاف نظرهای گوناگون و گاه متضادی که در سر فهم معانی برخی آیات وجود دارد، باقی نخواهد ماند،(79) چرا که ما دیگر راه خود را یافتهایم؛ راه ارتباط با کلام پروردگار و فهم صحیح آن ...
از این رو میتوانیم با تاییدی الهی، فهم قرآن را از آموزندگان حقیقی آن، در دل هایمان جای دهیم و با اطمینان خاطر ذهن خود را در گروی اهل بیت بگذاریم .
ح) زندگی، تکیه نمودن بر کدامین تکیه گاه؟
اما جدای از تمامی این موارد، اگر کمی به واقعیت عصمت توجه کنیم متوجه میشویم که طهارت اهل بیت، اثری عملی و بسیار عمیق نیز در زندگی ما دارد که سرنوشت همهی ما را به خود وابسته میکند.
ما در زندگی روزمره خود با رویدادهایی مواجه میشویم که به تنهایی از عهدهی انجام آنها بر نمیآییم، واقعاً نمیدانیم چه باید بکنیم و در رابطه با آنها دچار سرگردانی میشویم. در این مواقع معمولاً به سراغ فردی میرویم که قابل اعتماد باشد و بتوانیم مشکلمان را با او مطرح کنیم تا او به ما کمک کند. مثلاً هنگامی که مریض میشویم، به خصوص اگر بیماریمان کمی حساستر هم باشد، معمولاً برای انتخاب پزشک با دوستان آگاه و مورد اطمینان خود مشورت میکنیم. انتخاب شغل هم در زندگیمان اهمیت زیادی دارد. لذا طبیعتاً برای انتخاب آن از فردی کمک میگیریم که بدانیم سالها تجربه بدست آورده است و ما را دلسوزانه راهنمایی میکند و ...
اما اگر بخواهیم مسیر زندگی خویش را انتخاب کنیم چه باید بکنیم؟ هزاران راه نرفته در پیش رویمان قرار دارد و ما نیز فرصتی برای تجربه مسیرهای مختلف نداریم؛ همه آنها را هم که درست نمیشناسیم. کدام را باید انتخاب کنیم؟ به چه کسی باید اعتماد کرد؟ بارها و بارها به بسیاری از افراد تکیه کردهایم و سرانجام به زمین خوردهایم. آیا واقعاً هر شخصی میتواند ما را در مسیر پر پیچ و خم زندگی راهنمایی کند؟ اگر مسیر را اشتباه نشانمان دهند، همه چیز خود را نباختهایم؟
ولی با همه این حساسیتها، خداوند متعال ما را تنها و بیکس رها نکرده و راه بسیار مطمئنی را به ما معرفی نموده است. او برای ما اهل بیت را فرستاده و با آیاتش عصمت آنها را برای ما تضمین نموده است. آنها هیچ گاه اشتباه نمیکنند، افکار و نیاتشان پسندیده و خدایی است و از هرگونه خطایی پاکند. لذا اهل بیت هیچ وقت به خاطر منافع و غرضهای شخصی خود، از ما استفاده نمیکنند و برای خودخواهی و یا افزونطلبیهای خویش، ما را بازی نمیدهند. پس اگر راهی را به ما نشان دهند، به خاطر منفعت شخصیشان نیست بلکه تنها و تنها به خاطر خود ماست.
از این رو، اگر از اهل بیت یاری بگیریم، میتوانیم مطمئن باشیم که راه را درست میرویم و بعد از گذشت سالهای عمرمان، دیگر افسوس نمیخوریم که چرا از ابتدا مسیر درست را انتخاب نکردهایم و در راه دیگری قدم نگذاشتهایم. پس دیگر تنها نیستیم و سرگردانی آزارمان نمیدهد، ما کسانی را داریم که راه درست را میشناسند و آن را به ما نشان میدهند و واقعاً هم ما را به خاطر خودمان میخواهند، نه هیچ چیز دیگر. اگر اهل بیت حقیقتاً اشتباه نمیکنند، پس میدانند که ما از چه راهی به موفقیت میرسیم و سعادتمند میشویم. آنان راه نزدیک شدن به خدا را به ما نشان میدهند و اگر در مسیرشان قدم گذاریم، زندگیمان رنگ و بویی دیگر پیدا میکند، رنگ و بویی خدایی ...
ی) آنچه که گذشت، در یک نگاه
اینجاست که میتوان، به اهمیت و امتیاز ویژهی این آیه پیبرد و همچنین درک نمود چرا اهل بیت تا این اندازه به آیهی تطهیر استناد میکردند و همواره آن را ملاکی بر حقانیت خود، بیان میداشتند و بارها، در محافل مختلف به آن اشاره میکردند و خود را جزو اهل بیت برمیشمردند.(80)
در یک نگاه، آنچه با هم به آن دست یافتیم، این گونه است که:
1- خداوند در آینهی آیهی تطهیر، افرادی را به ما نشان میدهد که هرگز راه زندگی را به بیراهه نمیروند و هیچ وقت خطا و لغزش، دامانشان را نمیآلاید.
2- دقت در آیات قرآن کریم و مراجعه به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، برای ما مشخص میکند که در زمان نزول آیهی تطهیر، این اشخاص (و یا همان اهل بیت)، تنها و تنها عبارت بودند از: شخص رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، امام علی، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام).
3- با دقت بیشتر در آیات قرآن معلوم میشود که خداوند، معارف عمیق قرآن را در نزد اهل بیت قرار داده است که طاهران و پاکان حقیقیاند.
4- زندگی فرصتی محدود است که مسیرهایی نامحدود را در پیش رو دارد. پس باید به سراغ کسانی برویم که با هر خطا و لغزشی بیگانهاند و میتوانند برترین راه زندگی را به ما نشان دهند.
ک) سخن آخر
در طول سالهایی که از زندگیمان میگذرد، در کوچکترین مسائل مادی خود به هر فردی تکیه نکردهایم. اگر توانایی استفاده از اندوختهی چندساله را خودمان هم نداشتهایم، آن را به هر فردی هم نسپردهایم. حال چطور حاضر میشویم که در انتخاب مسیر زندگی خود به راحتی به هر فردی اعتماد کنیم! اگر راه را اشتباه برویم چه میشود؟ آیا میتوان فرصت از دست رفتهی زندگی را جبران کرد؟ واقعاً ساحل امن زندگی کجاست؟ کشتی طوفان زده بشر، ناخدایانی دارد که اشتباه هرگز دامانشان را نمیآلاید. اهل بیت راهی را به ما نشان میدهند که پشتوانه عصمتشان، قویترین ضامن درستی آن است. آیا زمان آن فرا نرسیده که خود را از سرگردانیها برهانیم و به آغوش گرم افرادی چون اهل بیت برسانیم؟ پس درنگ چرا ...
نظر بدهید |