با بررسی این آیات متوجه میشویم که زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، مصون از خطا و اشتباه نیستند.(37) اما با قرار دادن این موضوع در کنار عصمتی که در خصوص اهل بیت بیان شد، انسان دچار شک و تردید میشود. بر طبق آیهی تطهیر میدانیم اهل بیت مرتکب هیچ گناهی نمیشوند، در حالی که نه تنها بر طبق این آیات احتمال خطای زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وجود دارد بلکه خداوند اشتباه آن ها را دو چندان میداند.(38) با این شرایط احتمال آن که زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جزو اهل بیت باشند، برایمان کمی سست میگردد.
اگر مجدد به آیات ذکر شده مخصوصاً به نوع خطابی که در آنها به کار رفته است، دقت کنیم، تردیدمان بیشتر میشود.
در مجموع آیات 7 گانه ای که ذکر گردید، 24 ضمیر به صورت جمع آمده است و 22 ضمیر از 24 ضمیر، ضمائری مخصوص زنان میباشد و خطابش متوجه همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است. در حالی که 2 ضمیر باقی مانده، در خصوص مردان بکار میرود و جالب آن که، این دو ضمیر، دقیقاً در آیهی تطهیر آمده است. پس ظاهراً روند و سیاق این آیه با آیات قبل و بعدش تفاوت دارد و دچار تغییر شده است.(39)
اما اگر دقیقتر این آیات را بررسی کنیم، معلوم میشود، اینها تنها تغییراتی نیست که در این آیات وجود دارد. قبل از آیهی تطهیر، خداوند در بین صحبتش با زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، به خانههای آنها اشاره میکند و به آنها میفرماید: "در خانه هایتان بمانید". حتی در آیهی بعد از آیه تطهیر نیز باز سخن از همین خانههاست و میفرماید: "آنچه را در خانههاى شما از آیات خداوند و حکمت و دانش خوانده مىشود، یاد کنید". اما در آیهی تطهیر سخن از یک خانه است، نه خانه های مختلف و وقتی که خداوند میخواهد افراد خاصی را معرفی کند، از آنها با نام "اهل البیت" یاد میکند و آنها را به یک خانه وابسته میداند. اگر منظور از خانه و بیتی که در آیه تطهیر به کار رفته است همان خانههای زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که در آیات قبل و بعد ذکر شده، باید "بیت" به صورت جمع میآمد و گفته میشد "اهل البیوت" یعنی "اهل خانهها"، اما این گونه گفته نشد.پس در آیه تطهیر سخن از خانهای متفاوت از خانه های ذکر شده در آیات قبل و بعد است.
با این شرایط معلوم میشود که سیر این آیات، مسیر یکسانی را طی نمیکند و با شروع شدن آیهی تطهیر، با تغییر سیاق روبرو میشویم. به طور کلی روند آیات، هنگامی در فهم آیهای خاص به ما کمک میکند که مجموع آیات به دنبال یک هدف و بیان موضوعی واحد باشند. اما وقتی میدانیم روند آیات تغییر کرده و در مجموع، یک هدف را دنبال نمیکند، طبیعی است که دیگر برای فهم آیهای خاص، آیات قبل و بعد نمیتواند به ما کمکی نماید.(40) ما نیز در این جا با همین مسأله روبرو هستیم، زیرا روند آیات با شروع شدن آیهی تطهیر تغییر میکند.
دیدیم که اگر تنها به خود آیه توجه کنیم، اهل بیت قابل تشخیص نیستند، حتی مراجعه به آیات قبل و بعد نیز، مشکل ما را حل نکرد. از طرف دیگر سایر آیات قرآن هم که در خصوص اهل بیت سخنی به میان نیاورده است؛ پس چه باید بکنیم؟ چگونه باید اهل بیت را بشناسیم؟ آیا این مطلب برای همیشه ناشناخته باقی خواهد ماند؟
اما یقیناً خداوند مسأله را همین جا خاتمه نداده و قطعاً باید راهی برای فهم منظور خویش قرار داده باشد. ما در زندگی روزمره وقتی مسألهای را نمیدانیم، به سراغ کسی میرویم که نسبت به آن آگاهی داشته باشد. حتی خداوند متعال همین راه را به ما نشان میدهد و میفرماید:"اگر (چیزی) را نمیدانید، پس از اهل ذکر سوال کنید"(41) اما چه کسی میتواند منظور خداوند را بیان کند و ما باید به سراغ چه فردی برویم؟ خداوند خود، نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را به ما معرفی میکند و همهی ما را به سوی او ارجاع میدهد و از آن طرف نیز به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خویش میگوید: "ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها بیان نمایی".(42)
بنابراین تنها راهی که باقی میماند تا شاید از طریق آن بتوانیم اهل بیت را بشناسیم، مراجعهی به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است.(43)
د) پس اهل بیت کیانند؟
وقتی به سراغ منابع و احادیثی که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به ما رسیده است میرویم، با قضیهای استثنایی روبرو میشویم. شاید کمتر واقعهای را بتوان یافت که در میان مسلمانان، تا این حد مورد اتفاق نظر باشد و علمای فرق مختلف اسلامی آن را در بالاترین درجهی اعتبار، یعنیمتواتر(44) و قطعی بدانند. در میان علمای اهل تسنن، دو تن از صاحبان صحاح سته(45) و یک تن از پیشوایان فقهی اهل سنت(46) این جریان را در کتب معتبر خویش نقل نمودهاند. هچنین بسیاری از علمای حدیث در کتب حدیث(47)، مفسران در کتب تفسیر(48) و تاریخ شناسان در کتب تاریخی خود(49) و حتی علمای رجال (آگاهان به راویان حدیث) در کتب رجالی خویش(50) به تناسب موضوع کتاب و فن خود، این واقعه را نقل نمودهاند. علما و محدثین شیعه نیز(51) در این مسئله اتفاق نظر دارند. در نتیجه یک اتفاق نظر کامل، در میان تمامی فرق اسلامی در خصوص این مسئله وجود دارد ...
ام سلمه(52)، یکی از زنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این گونه میگوید:
نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در خانهی من بود که دخترش فاطمه با حزیرهای(53) که برای پدرش درست کرده بود، وارد شد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با احترام به سوی دخترش آمد و از او سراغ علی را گرفت. فاطمه به پدر گفت که او در خانه است. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: برو و پسر عمویم علی و فرزندانم حسن و حسین را به نزد من بیاور.(54)
پس از اندکی دخت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به همراه همسرش، در حالی که دستان حسن و حسین را در دست داشتند، وارد خانه شدند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با مهربانی حسنین را در آغوش خود گرفت و صورتشان را بوسید و آنها را بر روی دو پای مبارکش نشاند. علی را در سمت راست و دخترش را در سمت چپ خود جای داد. سپس همگی از حریرهای که فاطمه تهیه کرده بود، خوردند. پس از آن نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رواندازی را که همراهش بود، بر روی خود، علی، فاطمه، حسن و حسین کشید(55)، و دو طرف آن را گرفت و با دست راست خود، به سوی آسمان اشاره نمود و فرمود: "خداوندا! اینان اهل بیت من (56) و از نزدیکترین افراد به من (57) و از خاصان من هستند (58)، از آنها هرگونه پلیدی و رجس را دور نما و آنان را پاک و پاکیزه گردان"(59)
پس از آن که دعای نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تمام شد، جبرئیل نازل گشت و از جانب خداوند آیهی تطهیر را آورد (60) و این گونه گفت: "همانا خداوند فقط و فقط میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور سازد و شما را قطعاً پاکیزه سازد."
ام سلمه با حسرت ادامه میدهد: بعد از آن که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آیه را خواند، از ایشان پرسیدم: آیا من هم میتوانم به زیر روانداز وارد شوم؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: سرانجام تو نیکو خواهد بود و از زنان پیغمبری، ولی جزو اهل بیت من نیستی. پس آن حضرت از ورود من به زیر روانداز ممانعت نمود.(61)
این مسأله آن قدر برای ام سلمه مهم بود که گفت: اگر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اجازه میفرمود تا من نیز به زیر رو انداز وارد شوم، برایم از همه چیز بهتر بود.(62)
با وجودی که این قضیه "اهل بیت" را به وضوح مشخص میگرداند، ولی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به همین مقدار بسنده نکرد. آن حضرت پس از نزول آیهی تطهیر، تا پایان عمر مبارکشان، هر روز صبح به در خانهی امیرالمومنین و فاطمهی زهرا میآمد (63)، و با دستان خویش دو چهارچوب در را میگرفت و میفرمود: السلام علیکم یا اهل البیت و رحمه الله و برکاته، الصلاه یرحمکم الله "انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا" و سپس آنها را برای خواندن نماز صدا میکرد.(64)
از سوی دیگر، در مواقعی که مردم درباره آیهی تطهیر از نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سوال میکردند و یا زمانی که ایشان میخواست در خصوص این آیه صحبت کند، تنها به 5 نفر اشاره میکرد و پس از تلاوت آیه میفرمود: این آیه در شان 5 نفر نازل گشته است، من، علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام)."(65) و به این صورت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پیام پروردگار خویش را به همگان رساند و اهل بیت را معرفی کرد.
پس اگر چه از سیاق آیات قبل و پس از آیه تطهیر معلوم نشد که اهل بیت، چه کسانی هستند و منظور خداوند افراد چه خانهای است، اما نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خود به معرفی اهل بیت پرداخت و آنان را به امر الهی به ما معرفی نمود . ولی جدای از این، حتی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای ما مشخص نمود که اهل بیت، اهل کدامین خانهاند . آن حضرت اهل بیت را منتسب به خود کرده و آنها را اهل خانهی خویش خواند و در خصوصشان فرمود: "اینان اهل بیت من هستند."
اما در کنار این دانستیم با این که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خانهی همسر خویش ام سلمه بود، ولی او را از اهل بیت خود به شمار نیاورد و مانع از آمدن او به زیر عبا شد. به همین جهت میتوان فهمید که منظور از خانه و بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که اهل بیت به آن منتسب هستند، یک خانهی مادی که متعلق به نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است و از خشت و گل ساخته شده، نیست. زیرا اگر چنین بود سزاوار بود افرادی همانند ام سلمه که در آن خانه بودند و به آن تعلقی داشتند را هم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جزو اهل بیت معرفی کند. از این رو مشخص میشود که منظور از این خانه، خانهی مادی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که شب را در آن سپری میکرد و به همراه همسرانش زندگی مینمود، نیست.
نظر بدهید |