ب) خواست خداوند؛ اهل بیت و گناه!
اما یک سؤال عمده برای همه ما وجود دارد، مگر میشود که انسان گناه نکند و هیچ اشتباهی را مرتکب نشود؟ اگر خیلی هم آدم خوبی باشد، از روی 99 مانع و خطای پیش رویش میگذرد، اما بالأخره به یک گناه آلوده میشود و یا لااقل ناخواسته اشتباه میکند. نکند آنها مثل ما نیستند و اصلا نه غضبی دارند و نه حتی معنی شهوت را متوجه میشوند. آیا خدا این گونه میخواهد که آنان از اشتباه و لغزش به دور باشند؟ آیا واقعیت همین است؟ پس خدا چطور میخواهد که آنان از هر خطا و اشتباهی پاک و پاکیزه باشند؟ شاید در این خصوص اگر معنی خواست الهی را متوجه شویم، بیشتر بتواند کمکمان کند.
به طور کلی میتوان خواست و ارادهی خداوند در خصوص مخلوقاتش را، به دو صورت بیان کرد. نوع اول این اراده به صورت مجموعهای از دستورالعملهای خاص برای ما انسان ها است که باید به آن عمل کنیم. همانند نماز خواندن، روزه گرفتن، تکبر نداشتن، حسد نورزیدن و ... اما در این نوع از اراده الهی، اگرچه خداوند واقعاً میخواهد که ما دستوراتش را انجام دهیم، ولی خود او ارادهی ما را در انجام آنها و محقق شدن خواستهاش، موثر قرار داده است. لذا تا خودمان نخواهیم و با اختیار خود عمل نکنیم، این ارادهی خداوند محقق نمیشود.(29)
اما نوع دیگر اراده و خواست خدا به گونهایست که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، آنچه خدا میخواهد، اتفاق میافتد. ولی چگونه؟ همه ما میدانیم که تمامی چیزها در دست اوست. وقتی خدا اینگونه اراده کند، با توجه به قدرت بیانتهایش به نحوی در آفرینش و خلقت موجودات اثر میگذارد، که چه آنان بخواهند و چه نخواهند، بلافاصله همانگونه که او میخواهد، اتفاق میافتد . مثلا روز و شب، طلوع و غروب خورشید و ... هیچ یک در دست ما نیست و به اراده ما بستگی ندارد، بلکه خدا این طور خواسته که نظام آفرینش و خلقت آنان این گونه باشد.(30)
اگر واقعاً خدا به همین ترتیب بخواهد که اهل بیت از هر گناه و خطایی پاک و پاکیزه باشند، پس یقیناً آنها جور دیگری هستند و خلقت آنان با ما فرق دارد؛ دیگر نه تنها انگیزهای برای گناه ندارند بلکه حتی اصلاً نمیفهمند که شهوت چیست و چگونه انسان را به گناه میکشد، یا چطور انسان وقتی خشمگین شد، دیگر هیچ چیز را نمیبیند. دقیقاً مانند کسی که از وقتی به دنیا آمده، دریچه چشمانش به روی دنیا بسته بوده، چنین شخصی دیگر حتی مفهوم رنگ هم برایش مطرح نیست، چه برسد به توصیف صحنهها و منظرههای مختلف.
بنابر این اگر خواست خداوند این طور باشد، اهل بیت از همان ابتدا که خلق شدند، نمیتوانستند گناه کنند. یعنی خداوند آنها را طوری آفریده که هیچ عامل انگیزشی برای گناه کردن ندارند. پس در همان لحظه خلقت اراده الهی برای پاک بودن آنها محقق شده است، زیرا طوری آفریده شدهاند که اصلاً امکان هیچ گناهی ندارند. لذا این اراده الهی در خصوص آنها در یک لحظه و در همان موقع خلقت یعنی در گذشته به وقوع پیوسته است. بنابر این اگر منظور خدا در این آیه اینگونه باشد، باید از این اراده خود با فعلی ماضی یاد کند که بیانگر کاری است که در گذشته بوقوع پیوسته است. ولی خداوند در این آیه وقتی از اراده خود سخن میگوید، آن را مستمر و دائمی میداند، نه مربوط به گذشته که در یک لحظه محقق شده باشد. حتی از اراده خویش هم با فعل مضارع یاد میکند.(31) در نتیجه اراده خدا در این آیه از این نوع نمیتواند باشد.
از طرف دیگر خداوند اصل خلقت بشر را به گونهای قرار داده که برای دست یابی به سعادتش، خود باید فکر کند، تصمیم بگیرد و راهش را انتخاب کند و اصلاً کمال و سعادت ما نیز بر خلاف بقیه موجودات از طریق همین انتخاب آگاهانه تأمین میشود.(32) اهل بیت هم مانند ما از جنس بشرند و طبیعتاً از این قاعده کلی مستثنی نمیشوند.
پس واقعاً از این نظر، خلقت اهل بیت با ما فرق ندارد. آنها هم مثل ما عاملهای انگیزشی که باعث گناه کردن میشود را دارند، و آنها هم مثل ما مسیر زندگیشان را خودشان انتخاب میکنند. از این رو معلوم میشود که ارادهی خداوند، در آیهی تطهیر، بر اساس اختیار و عملی است که اهل بیت خود انجام میدهند.
همان طور که میدانیم خداوند متعال از تک تک ما انسان ها میخواهد که گناه نکنیم و پاک و طاهر باشیم. حتی در این خصوص فرموده است: "...(خداوند) میخواهد که شما (انسانها) را پاک کند ..."(33) اما از طرفی وقتی به سراغ آیهی تطهیر میرویم با مسألهی متفاوتی روبرو میشویم. خداوند در آیهی تطهیر، تنها و تنها پاک و پاکیزه بودن را برای اهل بیت میخواهد و حتی این موضوع را سه بار هم تاکید میکند. این طور که پیداست اهل بیت با این که تمامی عاملهای انگیزشی برای گناه کردن را در خود دارند و از این حیث همانند سایرین هستند، اما خواست خداوند در خصوص گناه نکردن و پاک و پاکیزه بودن آنها کمی با بقیه متفاوت است. ولی این خواست چگونه است؟
همهی ما میدانیم انبیا و فرستادگانی که برای رساندن پیام خدا به سوی ما آمدهاند، باید در خصوص رساندن پیام الهی بدون خطا و اشتباه عمل کنند و حتی قرآن کریم آنها را در سایر فرازهای زندگیشان هم پاک و طاهر میداند. بنابراین خداوند هم از آنها میخواهد که هرگز به گناه آلوده نشوند. اما در خصوص پیامبران در عین محفوظ بودن اختیارشان، این اراده الهی قطعاً محقق میشود. پیامبران در عین آنکه خود مسیر زندگیشان را انتخاب میکنند، اما با اختیار خود هیچ موقع به گناه آلوده نمیشوند و حتی در سختترین شرایطی که امکان گناه کاملاً برایشان مهیا بوده، با اختیار خود از آن فاصله گرفتند و هرگز گوهر پاک خود را نیالودند. لذا این خواست الهی علیرغم بقیه مردم، در خصوص آنها محقق شده است. مثلا قرآن کریم داستان حضرت یوسف را بیان میکند. همسر عزیز مصر، شیفته یوسف شده بود. همه چیز برای یوسف مهیا بود؛ اتاقی خلوت، دری بسته و زنی که پیشنهاد گناه به یوسف میداد، نه کسی میفهمید و نه اتفاق خاصی میافتاد؛ اما هیچ کدام از اینها نتوانست یوسف را بفریبد. یوسف در برابر چنین گناهی که تعداد بیشماری را به کام خود کشیده، حتی ذرهای شک در دل خود راه نداد و از آن روی گرداند. لذا او خواست پرودگارش را همان طور که او میخواست اجرا کرد.
بر این اساس و با توجه به حصر و تأکیدی که در آیه تطهیر وجود دارد، مشخص میشود که اراده خدا در خصوص اهل بیت از همان سنخ اراده او درباره انبیاء و رسولان است. در حقیقت اگرچه اهل بیت همانند بقیهی مردم اختیار دارند و خدا هم از همه میخواهد که گناه نکنند، ولی بر خلاف سایرین، این ارادهی الهی قطعاً در خصوص اهل بیت محقق میشود. تاکیدهای آیه هم شاهد خوبی برای این مطلب است.
اما یک نکته هنوز باقی مانده، واقعاً اگر اهل بیت کاملا اختیار دارند، پس چگونه حتی یک خطا هم مرتکب نمیشوند و چطور میتوان به قاطعیت گفت که هیچ اشتباهی نمیکنند؟
اگر خوب فکر کنیم، میبینیم که گاهی در فراز و نشیب زندگی بر سر دو راهیها قرار میگیریم. معمولا در رویارویی با این دوراهیها، خودمان مسیر درست را میشناسیم و آن را تشخیص میدهیم، ولی دقیقاً کار اشتباه را انجام میدهیم. زیرا آن چنان برایمان میل و کشش ایجاد میکند که باعث میشود دیگر نتوانیم به بدی آن فکر کنیم و علیرغم آن که میدانیم بعداً پشیمان میشویم، ولی به سویش میرویم. در مقابل بسیاری از مواقع هم تمام سعی خود را به کار میگیریم و در رویارویی با این گونه مسائل، سربلند میدان میشویم. در این مواقع در کشاکش عقل با غضب و شهوت، طرف عقل را گرفتهایم. اما چه طور میشود که هیچ وقت کشش و جاذبهی گناه ما را نفریبد؟ شاید بتوانیم بامثالی آن را بهتر درک کنیم.
کارخانهای را در نظر بگیرید که شمشهای طلا درست میکند. برای این که طلا را در قالب های مورد نظر شکل دهند، باید بیش از 1000 درجهی سانتی گراد به آن حرارت دهند، تا ذوب شود. به نظر شما با تمام ارزشی که طلا دارد، به طوری که انسانهای بیشماری به دنبال این فلز گران بها هستند، آیا فردی پیدا میشود که بخواهد مقداری از این طلای ذوب شده را حتی برای لحظه ای اندک لمس کند؟
گناهان و معاصی نیز، همین گونهاند، آنها با این که ممکن است زرق و برق بسیاری داشته باشند، اما در اصل تکه آتشی هستند که به راحتی گوهر پاک وجود انسان را میسوزانند. اگر ما به حقیقت و باطن گناهان و معاصی توجه داشته باشیم، هیچ گاه حاضر نمیشویم، حتی برای لحظهای به آن فکر هم بکنیم چه رسد به انجام آن. در حقیقت وقتی که ما از غضب وشهوتمان شکست میخوریم، زشتی گناه و خطا را درست لمس نکردهایم.
انبیا و اولیای الهی با توجه به همین نکته است که به سراغ گناه نمیروند، زیرا که آنها بدی و زشتی گناه را با تمام وجود حس میکنند. در واقع خداوند خود این مسأله را به آنها نشان میدهد و حتی در داستان حضرت یوسف، از آن به "ارائه برهان رب"(34) تعبیر میکند. پس واقعاً یک پیامبر الهی، میبیند که گناه کردن بازی با آتش است، درست مثل همان کارگری که حرارت فلز مذاب را با تمام وجود خود لمس میکند. لذا پیامبران حتی فکر آن را هم نمیکنند که به آن نزدیک شوند، چه برسد که آن را انجام دهند.
راز و رمز دوری اهل بیت از هر خطا و اشتباه کوچک و بزرگی نیز همین است. آنها با بهره گیری از نیروی عقل خود و با معرفت و شناختی بالاتر که خداوند خود به آنها داده، واقعا زشتی گناه را با تمام وجود مییابند و لذا هرگز حاضر نمیشوند که خود را به آن آلوده کنند. بنابر این هر گونه آلودگی چه در مقام عقیده و چه در هنگام عمل، کاملاً از آن ها دور میگردد و این همان معنی عصمت است؛ همان مقامی که در زمان نزول آیه تنها و تنها در خصوص اهل بیت محقق شده است.
ج) در جستجوی اهل بیت ...
آیا نباید چنین افرادی را بشناسیم؟ همان کسانی که دارای مقام عصمتند، و در زمان نزول آیه در بین همهی انسانها، این مقام تنها به آنان اختصاص یافته است! اگر شناخت این افراد لازم نبود، چه لزومی داشت خداوند مقامشان را بیان کند؟ خداوند که کار بیهوده نمیکند، پس باید حتما بدانیم که اهل بیت چه کسانی هستند.
اهل بیت یا باید به معنایی باشد که تمامی افراد را دربرگیرد(35) و یا این که به افراد خاصی باز گردد و شامل همه نشود. یقینا اهل بیت نمیتواند شامل همه شود، زیرا همانطور که گفتیم این آیه، اهل بیت را معصوم میداند، در حالی که همهی افراد، معصوم نیستند و مرتکب گناه و معصیت میشوند. لذا باید منظور از اهل بیت، افراد به خصوصی باشد.
معمولاً روش محققین و مفسرین آن است که برای فهم بهتر آیات، در ابتدا به آیاتی که در قبل و بعد آن آیه قرار دارد، مراجعه میکنند و روند آنها را بررسی مینمایند. وقتی که ما هم به سیر آیات قبل و بعد آیه ی تطهیر مراجعه میکنیم، متوجه میشویم که در این آیات خداوند با زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صحبت میکند. از این رو احتمال آن که منظور از اهل بیت، زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد در ذهنمان قوت میگیرد. به همین جهت، به سراغ بررسی این آیات میرویم تا موضوع برایمان روشنتر شود.
در این آیات خداوند در ابتدا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را خطاب قرار میدهد و میفرماید:
اى پیامبر! به همسرانت بگو: "اگر شما زندگى دنیا و زرق و برق آن را مىخواهید، بیایید با آنچه که به زنان در هنگام طلاق داده میشود، شما را بهرهمند سازم و شما را به طرز نیکویى رها کنم! «28» و اگر شما خدا و پیامبرش و سراى آخرت را بخواهید، خداوند براى نیکوکاران شما پاداش عظیمى آماده ساخته است."«29»
و در ادامه خطاب را متوجه همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مینماید و به آنان میفرماید:
"اى همسران پیامبر! هر کدام از شما گناه آشکار و فاحشى مرتکب شود، عذاب او دوچندان خواهد بود؛ و این براى خدا آسان است. «30» و هر کس از شما خدا و پیامبرش را فرمان برد و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهیم ساخت، و روزى پرارزشى براى او آماده کردهایم.«31» اى همسران پیامبر! اگر تقوا پیشه کنید؛ شما همچون زنان دیگر، (معمولى) نیستید، پس نازک سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته بگویید! «32» و در خانههاى خود بمانید، و همچون دوران جاهلیت پیشین [در میان مردم] ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید.
سپس میفرماید:
همانا خداوند فقط و فقط میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور سازد و شما را قطعاً پاکیزه سازد. «33»
و مجددا ادامه میدهد:
آنچه را در خانههاى شما از آیات خداوند و حکمت و دانش خوانده مىشود به یاد داشته باشید؛ خداوند لطیف و خبیر است! «34»(36)
نظر بدهید |